گزارش کار
سلام دختر گلم خوبی مامان جون دوستت دارم یم دنیا عزیزکم حالا بنویسم از پنجشنبه تا امروز چه اتفاقاتی افتاده پای مامانی هنوز درد می کنه و خوب نشده مخصوصا" دیشب که باور کن از درد بیش از حدش داشتم گریه می کردم و تو ناز اومدی کنارم نشستی و گفتی بابایی چرا مامانی اشک می ریزه ظهر پنجشنبه که امدم دنبالت رفتیم خونه تو را بردم حمام یک دوش گرفتی و امدی خوابیدی من هم فورا"رفتم توی اشپرخانه نهار درست کنم تا بابایی بیایه نهار اماده و مختصر کباب تابه ایی درست کردم ساعت 2 بود که امدم کنارت کمی بخوابم تا بابایی بیایه بابایی ساعت دو نیم بود که امد بلند شدم سفره بچینم که پام دوباره درد گرفت فورا کنار اشپزخانه روی مبل نشتم تو فورا" از خواب بی...
نویسنده :
فاطمه
15:04